چون به تپه های سبز می نگرم ، آنگاه که باد در میان علفزار های آن رقص کنان به عشوه گری می پردازد و ابر های سپید را به راحتی به این سو و آن سو می برد و با شکل دادن به آنها به آسمان زیبایی صد چندان می بخشد ، در آن هنگام من فقط به یاد تو هستم .
هنگامی که به صدای خنده معصومانه کودکان توجه میکنم ، آن هنگام که سر گرم بازی خود هستند ، به یاد لبخند زیبا و دلنشین تو می افتم و سراسر وجودم را حرمی از گرما فرا می گیرد .
پس آنگاه که غروب خورشید فرا می رسد و انوار طلایی و سرخ رنگش را برایم به ارمغان می آورد باز نیز به یاد تو هستم و آنگاه نوبت من است .
آواز های شبانه ام را به یاد تو هر شب می خوانم ...
آری آواز من ، اشک من است ...
و عجیبست که من را باور نداری ... !!!
شده این دل من از غم عشقت لبریز
پس غمم از سد دلم شد سر ریز
قطره اشکم برگوشه چشم
در دلم گریانم پس برایت می خوانم
یاد باد آن روز که تو را دیدم
و از آن پس هر روز محزونم
لکن غم عشقت را دوست می دارم
زیرا غم این کار فرح بخش دل غمزده مسکین من است
مراد از یار می جویم
و لیکن پاسخم گوید
تو و عشقت نه در اینجاست
که عشقت از کس دیگست
بسی اصرار ورزیدم
بسی نالان شدم بهرش
که باور کن تو عشقم را
تو این دین و سرشتم را
ولیکن گوش او پر بود
و حرفم را دروغی خواند
و من را با دو صد طعنه
رها کرد و آتش زد
و با درد خودم ول کرد
الا ای صاحب این دل
بدان و بیشتر اندیش
که نامت را در این اشعار
بسی پنهانی من بردم
و گویم من هزاران بار
تو را من دوست می دارم
زیبا ترین صحنه فیلمی که تا حالا دیدی کدوم بوده ؟
به نظر من که صحنه آخر فیلم brave heartشاهکار اون
فیلم به شمار می یاد .
اون موقعی که فریاد کشیده میشه freedomو شاه در
حال احتضار انگلیس ، میمیره ...
با اومدن آزادی ، استبداد دیگه معنایی نداره ...
قدرت های بزرگ توسط 4 عامل به زوال کشیده می شند :
ظلم ، خیانت ، بی کفایتی افراد جانشین ، به وجود اومدن تفرقه.
دوستی های عمیق هم بر اثر 6 عامل کم رنگ می شند :
سو ظن ، حسادت ، زود رنجی ، خیانت ، اشتباه ، برداشت نا درست.
زیبا ترین صحنه فیلمی که تا حالا دیدی کدوم بوده ؟
امشب غرق در افکارم
بر بالهای باد صبا بنشسته ام
تا خبری گیرم از او
از او که هیچ کس فکرش را نمی کند
از او که بر بی کسی خود گریان است
و از درد ، خروشان است
مرا نمی خواند و من بی تابم .
افکارم غرق در سیلابیست
که بی امان و وحشیانه بر من می تازند
تو گویی که جهان در غم او نالان است .
رعشه ای بر زمین افتاد از این درد
و دردِ دل زمین به آسمانها بر خواست
و خواهرم گفت :
که او ، بیمار است .
" و مرا غصه این غم خواهد کشت "
جهان در انتظار از دست دادن عزیزیست
و این با مرگ او یکسان است ...
او نخواهد مرد ... او نخواهد مرد...
به یقین من می دانم .
غرق در افکارم .. غرق در افکارم...
سوگندی عظیم بر گردن دارم
سوگندی بر مبنای یک قول
بر مبنای یک عهد ، بر مبنای یک راز
منم و یک دنیا حرف نگفته
منم و یک دلِ پُر...
منم و سنگینی بارِ امانت بر دوش...
کمرم خرد خواهد شد ...