وه چه خوب آمدی ، صفا کردی
چه عجب شد که یاد ما کردی
ای بسا آرزوت می کردم
خوب شد آمدی ، صفا کردی
آفتاب از کدام سمت دمید
که تو امروز یاد آشنا کردی
از چه دستی سحر بلند شدی
که تفقد به بی نوا کردی
قلم پا به اختیار تو بود
یا ز سهو القلم خطا کردی
بی وفایی مگر چه عیبی داشت
که پشیمان شدی وفا کردی
شب مگر خواب تازه دیدی تو
که سحر یاد آشنا کردی
هیچ دیدی اندرین مدت
از فراقت به ما چها کردی...
ایرج میرزا
سلام. قشنگ انتخاب کردی. سر بزن به من ...
حالا انقد بگو تا بنده خدا پشیمون شه! :))
راستش بیکار بودم گفتم یه سر به تو بزنم استادت کنم
سلام .دلم گرفت دوست عزیز ..متن شادی رو نوشتم بودم برای کامنت این دفعه اما وقتی کامنتت رو دیدم خود به خود ذوقم خشکید میزارم برای یه وقت مناسب :)..امید دلت قوی و ذهنت سبز باشه
یه دفعه مثل یه شمع داشتی خاموش می شدی
اگه پروانه نبود فراموش می شدی
آره پروانه شدم که پرام سوخته شه
که آتیش عشق تو به دلم دوخته شه
که بسوزه پر و بالم که راحت بشه فکر و خیالم
سلام شعر قشنگی بود چهارشنبه منم آپدیت می کنم مرسی..سهیل