وه چه خوب آمدی ، صفا کردی

چه عجب شد که یاد ما کردی

 

ای بسا آرزوت می کردم

خوب شد آمدی ، صفا کردی

 

آفتاب از کدام سمت دمید

که تو امروز یاد آشنا کردی

 

از چه دستی سحر بلند شدی

که تفقد به بی نوا کردی

 

قلم پا به اختیار تو بود

یا ز سهو القلم خطا کردی

 

بی وفایی مگر چه عیبی داشت

که پشیمان شدی وفا کردی

 

شب مگر خواب تازه دیدی تو

که سحر یاد آشنا کردی

 

هیچ دیدی اندرین مدت

از فراقت به ما چها کردی...

 

 

ایرج میرزا

نظرات 5 + ارسال نظر
یاسر دوشنبه 22 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 07:42 ب.ظ http://manofereshte.blogsky.com

سلام. قشنگ انتخاب کردی. سر بزن به من ...

منگوله دوشنبه 22 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 08:50 ب.ظ http://mangoole.persianblog.com

حالا انقد بگو تا بنده خدا پشیمون شه! :))

نا معلوم دوشنبه 22 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 10:33 ب.ظ

راستش بیکار بودم گفتم یه سر به تو بزنم استادت کنم

شراره سه‌شنبه 23 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 01:34 ق.ظ http://sb7.persianblog.com

سلام .دلم گرفت دوست عزیز ..متن شادی رو نوشتم بودم برای کامنت این دفعه اما وقتی کامنتت رو دیدم خود به خود ذوقم خشکید میزارم برای یه وقت مناسب :‌)..امید دلت قوی و ذهنت سبز باشه

سهیل سه‌شنبه 23 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 12:34 ب.ظ http://loveyou.blogsky.com

یه دفعه مثل یه شمع داشتی خاموش می شدی

اگه پروانه نبود فراموش می شدی

آره پروانه شدم که پرام سوخته شه

که آتیش عشق تو به دلم دوخته شه

که بسوزه پر و بالم که راحت بشه فکر و خیالم
سلام شعر قشنگی بود چهارشنبه منم آپدیت می کنم مرسی..سهیل

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد